با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Buck

bʌk bʌk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bucked
  • شکل سوم:

    bucked
  • سوم شخص مفرد:

    bucks
  • وجه وصفی حال:

    bucking
  • شکل جمع:

    bucks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive C1
جنس نر آهو و حیوانات دیگر، (امر) قوچ، دلار، بالاپریدن و قوز کردن (چون اسب)، از روی خرک پریدن، مخالفت کردن با (در بازی فوتبال و غیره)، جفتک، جفتک انداختن
- a buck deer
- آهوی نر
- a bucking horse
- اسب چموش
- Suddenly the horse bucked and threw its rider to the ground.
- ناگهان اسب جفتک پراند و سوارکار را بر زمین پرت کرد.
- When it came time to pay, he started to buck.
- موقع پول دادن که رسید شروع کرد به جفتک پرانی.
- to buck me trend
- از راه و رسم (به‌خصوصی) پیروی نکردن
- Salmon bucking against a stiff current.
- ماهی‌های آزاد که در جهت مخالف جریان شدید آب حرکت می‌کردند.
- He was the only one who bucked against the tortures.
- او یگانه کسی بود که در برابر شکنجه‌گران سینه سپر کرد.
- a buck private
- سرباز جز
- Give me five bucks.
- پنج دلار بده.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buck

  1. noun male animal
    Synonyms: bull, stag
  2. verb resist, kick off
    Synonyms: bound, combat, contest, dislodge, dispute, duel, fight, jerk, jump, leap, oppose, prance, repel, start, throw, traverse, trip, unseat, vault, withstand

Phrasal verbs

  • buck for

    (امریکا - عامیانه) سخت کوشیدن (برای ترفیع و اضافه حقوق و غیره)

  • buck up

    تهییج شدن، تشویق شدن، سرحال آمدن

    پیشرفت کردن، بهبود دادن، بهتر کردن

Idioms

ارجاع به لغت buck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buck

لغات نزدیک buck

پیشنهاد بهبود معانی