با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bud

bʌd bʌd bʌd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    budded
  • شکل سوم:

    budded
  • سوم شخص مفرد:

    buds
  • وجه وصفی حال:

    budding
  • شکل جمع:

    buds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable
جوانه، غنچه، شکوفه، تکمه، شکوفه کردن، جوانه زدن
- The young trees were full of buds.
- درختهای جوان پر از جوانه بودند.
- a rosebush with many buds on it
- بته‌ی گل سرخ با غنچه‌های زیاد
- Two of the newly planted trees died, but the others have started budding.
- دو تا از درختانی که تازه کاشته بودند، خشک شدند؛ ولی بقیه شروع به جوانه زدن کرده‌اند.
- The company is still in its budding stages.
- شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند.
- When his father died, Alexander the Great was a budding youth.
- هنگامی که پدرش مرد، اسکندر کبیر جوان روزبهی بود.
- When he lost his job, his plans for a European trip were nipped in the bud.
- وقتی شغلش را از دست داد نقشه‌های سفرش به اروپا نقش بر آب شد.
- Hi bud! how are you?
- کاکو سلام - حالت چطوره؟
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bud

  1. noun new sprout on plant
    Synonyms: bloom, blossom, embryo, floret, germ, incipient flower, nucleus, shoot, spark
  2. verb sprout
    Synonyms: burgeon, burst forth, develop, grow, pullulate, shoot
    Antonyms: die, shrink, waste, wither

Idioms

  • in (the) bud

    1- در حال جوانه آوری، پر غنچه 2- هنگام جوانه زنی

  • nip in the bud

    غنچه را کندن یا سرما زدن، جوانه را کشتن، در نطفه کشتن (خفه کردن)

    از آغاز با ناکامی روبه‌رو کردن یا شدن

ارجاع به لغت bud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bud

لغات نزدیک bud

پیشنهاد بهبود معانی