امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Buffalo

ˈbʌfəloʊ ˈbʌfələʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun plural
گاو وحشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He tried to buffalo me but I soon caught on to his tricks.
- او سعی کرد مرا دستپاچه کند؛ ولی زودتر به ترفند او پی‌ بردم.
verb - transitive
پریشان کردن، ترساندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buffalo

  1. noun Large shaggy-haired brown bison of North American plains
    Synonyms:
    american-bison American buffalo bison-bison
  1. noun Any of several Old World animals resembling oxen including, e.g., water buffalo; Cape buffalo
    Synonyms:
    Old World buffalo

ارجاع به لغت buffalo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buffalo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buffalo

لغات نزدیک buffalo

پیشنهاد بهبود معانی