با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Buffoon

bəˈfuːn bəˈfuːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
لوده، دلقک، مسخرگی کردن
- The buffoon made everyone laugh.
- دلقک همه را به خنده آورد.
- His buffoonery embarrassed his wife.
- لودگی او زنش را خجل می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buffoon

  1. noun clownlike person
    Synonyms: antic, bozo, clown, comedian, comic, droll, fool, harlequin, jester, joker, merry-andrew, wag, zany

ارجاع به لغت buffoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buffoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buffoon

لغات نزدیک buffoon

پیشنهاد بهبود معانی