گذشتهی ساده:
buggedشکل سوم:
buggedسومشخص مفرد:
bugsوجه وصفی حال:
buggingشکل جمع:
bugsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) دست از سر کسی برداشتن، ول کردن، اذیت نکردن (در انگلیس bugger off هم میگویند)
(عامیانه) فرار کردن، قال گذاشتن، زدن به چاک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bug» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bug