امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Burly

ˈbɜːrli ˈbɜːli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تنومند، ستبر، کلفت، (برای پارچه و لباس) زبر و خشن، گره‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Henry the Eight was a burly man.
- هانری هشتم مرد تنومندی بود.
- The children loved Santa Claus' burliness.
- بچه‌ها شیفته‌ی زمختی و خون‌گرمی بابانوئل شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد burly

  1. adjective husky
    Synonyms:
    able-bodied athletic beefcake beefy big brawny bruising bulky gorillalike hefty hulking hulky hunk muscular portly powerful stocky stout strapping strong sturdy thickset well-built
    Antonyms:
    light slim small thin

ارجاع به لغت burly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «burly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/burly

لغات نزدیک burly

پیشنهاد بهبود معانی