امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Burr

bɜːr bɜːr bɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    burrs

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb
خار، پوست زبر و خاردار میوه، گره، برآمدگی، غلیظ تلفظ کردن، حرف r را ادا کردن، پره یا دندانه‌دار کردن، با مته سوراخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I could hear the burr of the fan in the next room.
- صدای ور‌ور پنکه را در اتاق مجاور می‌شنیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد burr

  1. noun A continuous low-pitched droning sound
    Synonyms:
    bur buzz bumble accent briar drone circle cut halo hum knob notch nut whir pad rib ring whiz sticker gem-engraving tunnel washer whetstone glass cutting inscript type-cutting
  1. noun United States politician who served as vice president under Jefferson; he mortally wounded his political rival Alexander Hamilton in a duel and fled south (1756-1836)
    Synonyms:
    aaron burr
  1. verb Remove the burrs from
    Synonyms:
    bur
  1. verb To make a continuous low-pitched droning sound
    Synonyms:
    bumble buzz drone hum whir whiz

ارجاع به لغت burr

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «burr» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/burr

لغات نزدیک burr

پیشنهاد بهبود معانی