امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Busily

ˈbɪzəli ˈbɪzəli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more busily
  • صفت عالی:

    most busily

معنی و نمونه‌جمله

adverb
مشغولانه، با پرمشغلگی، با فعالیت تمام، با سرگرمی کامل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He was busily signing up new members for the club.
- او داشت با کمال فعالیت اعضای جدیدی را برای باشگاه نام‌نویسی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد busily

  1. adverb actively; intently
    Synonyms:
    agilely animatedly ardently arduously assiduously briskly carefully diligently eagerly earnestly energetically enthusiastically expeditiously fervently hastily hurriedly indefatigably industriously laboriously like all get out like the devil like the dickens nimbly painstakingly perseveringly persistently purposefully restlessly seriously speedily spiritedly strenuously studiously unremittingly unweariedly vigilantly vigorously vivaciously zealously
    Antonyms:
    idly inactively quietly

ارجاع به لغت busily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «busily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/busily

لغات نزدیک busily

پیشنهاد بهبود معانی