با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Buzzard

ˈbʌzərd ˈbʌzəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی سارگپه (نوعی پرنده‌ی شکاری با بال‌های پهن و دم‌ نسبتاً کوتاه)
- I spotted a buzzard circling in the sky.
- سارگپه‌ای را دیدم که در آسمان می‌چرخید.
- The buzzard soared high above the field.
- سارگپه بر فراز زمین اوج گرفت.
noun countable
جانورشناسی لاشخور، کرکس (بومی آمریکای شمالی)
- The buzzard's sharp beak tore into the decaying flesh.
- منقار تیز لاشخور گوشت در حال پوسیدگی را درید.
- A group of buzzards gathered around the carcass.
- گروهی از کرکس‌ها دور لاشه جمع شده بودند.
noun countable
لاشخور، مفت‌خور (آدم)
- I despise that buzzard for always taking advantage of others.
- از این لاشخور متنفرم که همیشه از دیگران سوءاستفاده می‌کند.
- He's a buzzard.
- او آدم مفت‌خوری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buzzard

  1. noun Any warm-blooded vertebrate with feathers and wings
    Synonyms: bird-of-prey, Buteo (Latin), carrion-eater
  2. noun A New World vulture that is common in South America and Central America and the southern United States
    Synonyms: turkey buzzard, turkey-vulture, cathartes-aura
  3. noun The common European short-winged hawk
    Synonyms: buteo-buteo

ارجاع به لغت buzzard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buzzard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buzzard

لغات نزدیک buzzard

پیشنهاد بهبود معانی