با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Byzantine

ˈbɪzənˌtin bɪˈzæntaɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
بسیار پیچیده
- The contract was filled with byzantine clauses and stipulations that made it difficult to understand.
- این قرارداد پر از بندها و شروط بسیار پیچیده بود که درک آن را دشوار می‌کرد.
- The company's decision-making process was byzantine.
- فرایند تصمیم‌گیری شرکت بسیار پیچیده بود.
adjective
مربوط به بیزانس، مربوط به روم شرقی، بیزانسی (با B بزرگ)
- The Byzantine Empire played a significant role in shaping the history of Europe and the Middle East.
- امپراتوری بیزانس نقش مهمی در شکل‌گیری تاریخ اروپا و خاورمیانه داشت.
- the Byzantine architecture
- معماری بیزانسی
noun countable
بیزانسی (بومی یا ساکن بیزانس) (با B بزرگ)
- Many Byzantines were skilled craftsmen and artists.
- بسیاری از بیزانسی‌ها صنعتگران و هنرمندان ماهری بودند.
- The Byzantines developed a unique style of art.
- بیزانسی‌ها سبک منحصر‌به‌فردی از هنر را توسعه دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد byzantine

  1. adjective Difficult to understand because of intricacy
    Synonyms: convoluted, involved, knotty, tangled, complex, complicated, daedal, daedalian, elaborate, intricate, involute, labyrinthine, tortuous

ارجاع به لغت byzantine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «byzantine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/byzantine

لغات نزدیک byzantine

پیشنهاد بهبود معانی