امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Cabbage

    ˈkæbɪdʒ ˈkæbɪdʒ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      cabbaged

    • شکل سوم:

      cabbaged

    • سوم‌شخص مفرد:

      cabbages

    • وجه وصفی حال:

      cabbaging

    • شکل جمع:

      cabbages

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable B1
    گیاه‌شناسی کلم link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - The cabbage was fresh.
    - کلم تازه بود.
    - She cooked the cabbage with onions and garlic.
    - کلم را با پیاز و سیر پخت.
    - I bought a cabbage from the grocery store.
    - از خواربار فروشی کلم خریدم.
    noun slang informal
    پول (کاغذی)، اسکناس
    - The beggar asked for some cabbage.
    - گدا یه کم پول خواست.
    - She stuffed her purse with cabbage.
    - کیفش رو پر از اسکناس کرد.
    slang verb - transitive
    کش رفتن، بلند کردن، دزدیدن (در مورد چیزهای کوچک و کم‌ارزش)
    - He cabbage a few dollars from his friend's wallet.
    - چند دلار از کیف پول دوستش کش رفت.
    - She cabbaged a pen from her coworker's desk.
    - یه خودکار از روی میز همکارش بلند کرد.
    noun countable informal
    بی‌خاصیت، منفعل (شخص)
    - John was a cabbage, always sitting on the couch and watching TV.
    - جان یه آدم بی‌خاصیت بود، همیشه روی مبل می‌نشست و تلویزیون تماشا می‌کرد.
    - He used to be full of energy, but now he's just a cabbage!
    - اون قبلاً پرانرژی بود اما حالا منفعلی بیش نیست!
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cabbage

    1. noun Something, such as coins or printed bills, used as a medium of exchange
      Synonyms:
      money lettuce bread dough lucre gelt wampum kale scratch cash broccoli currency brussels-sprouts green chou boodle coleslaw jack clams colewort dinero long green mazuma collards moola brass lolly loot sauerkraut moolah pelf savoy shekels simoleons sugar
    1. noun Any of various cultivars of the genus Brassica oleracea grown for their edible leaves or flowers
      Synonyms:
      cultivated cabbage brassica-oleracea
    1. verb Make off with belongings of others
      Synonyms:
      pilfer purloin pinch abstract snarf swipe hook sneak filch nobble lift

    ارجاع به لغت cabbage

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cabbage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cabbage

    لغات نزدیک cabbage

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return