امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cabinet

ˈkæbɪnɪt ˈkæbɪnɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cabinets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
گنجه، قفسه، جعبه کشودار، اطاقک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a china cabinet
- گنجه‌ی ظروف چینی
- a medicine cabinet
- قفسه‌ی دارو
- cabinet objects
- اشیای درون قفسه (یا پشت ویترین)
noun countable
هیئت وزیران، (امریکا - اغلب با c بزرگ) هیئت مشاوران رئیس جمهور، گروه مشاوران، وابسته به کابینه (یا هیئت مشاوران عالی)، کابینه، هیئت دولت، هیئت وزرا
- a cabinet meeting
- گردهمایی اعضای کابینه
- The prime minister presented his cabinet to the parliament.
- نخست‌وزیر اعضای کابینه‌ی خود را به مجلس معرفی کرد.
- In cabinet, Hossein was reprimanded for dereliction of duty.
- در نشست کابینه، حسین به‌دلیل کوتاهی در انجام وظیفه بازخواست شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cabinet

  1. noun cupboard for storage
    Synonyms:
    case chiffonier closet commode container depository dresser escritoire locker repository wardrobe
  1. noun executives serving a leader
    Synonyms:
    administration administrators advisers assembly assistants authority brain trust bureau bureaucracy committee council counselors department heads governing body government kitchen cabinet ministry official family

Collocations

ارجاع به لغت cabinet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cabinet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cabinet

لغات نزدیک cabinet

پیشنهاد بهبود معانی