با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Caddie

ˈkædi ˈkædi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
دانش‌آموز دانشکده افسری، پسر کهتر، پیشخدمت، پیشخدمتی کردن، پادوی کردن
- He used to caddie for Arnold Palmer for several years.
- چندین سال برای آرنولد پالمر پادویی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caddie

  1. verb Act as a caddie and carry clubs for a player
    Synonyms: caddy
  2. noun An attendant who carries the golf clubs for a player
    Synonyms: golf caddie

ارجاع به لغت caddie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caddie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caddie

لغات نزدیک caddie

پیشنهاد بهبود معانی