امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Calve

kæv kɑːv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
گوساله زاییدن، زاییدن، غارزدن، به‌شکل غار درآمدن، جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Whales go south for mating and calving.
- نهنگان برای جفت‌گیری و زایمان به جنوب می‌روند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calve

  1. verb Release ice
    Synonyms:
    break up
  1. verb Birth
    Synonyms:
    have-young

ارجاع به لغت calve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/calve

لغات نزدیک calve

پیشنهاد بهبود معانی