با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Camber

ˈkæmbər ˈkæmbə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cambered
  • وجه وصفی حال:

    cambering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
خمیدگی، آب‌روی خیابان، کانیوو (برای خروج آب از جاده) (از وسط جاده به اطراف)
- The road builders dug out earth for the camber.
- جاده‌سازان زمین را برای آب‌رو کندند.
- The road had a slight camber that allowed rainwater to easily flow off onto the sides.
- جاده دارای آب‌روی کوچکی بود که آب باران را به‌راحتی از کناره‌ها خارج می‌کرد.
verb - intransitive verb - transitive
خمیده کردن، منحنی کردن، شکم دادن، خم کردن
- To improve aerodynamics, the car designer decided to camber the wheels slightly inward.
- برای بهبود آیرودینامیک، طراح خودرو تصمیم گرفت چرخ‌ها را کمی به‌سمت داخل منحنی کند.
- The wooden plank began to camber under the weight of the heavy load.
- تخته‌ی چوبی زیر بار سنگین خمیده شد.
noun uncountable
تحدب، قوس، خمیدگی، انحنا، کجی، منحنی
- The expert recommended adjusting the camber of the wheels for better handling and stability.
- این کارشناس توصیه کرد که قوس چرخ‌ها را برای جابه‌جایی و پایداری بهتر تنظیم کنید.
- The skatepark's ramp featured a steep camber that provided added speed for skaters.
- سطح شیب‌دار پارک اسکیت دارای یک سرازیری منحنی بود که سرعت بیشتری را برای اسکیت‌بازها فراهم می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد camber

  1. noun A slope in the turn of a road or track; the outside is higher than the inside in order to reduce the effects of centrifugal force
    Synonyms: bank, convexness, cant

ارجاع به لغت camber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «camber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/camber

لغات نزدیک camber

پیشنهاد بهبود معانی