امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Canon

ˈkænən ˈkænən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تصویب‌نامه، تصمیم، حکم، قانون کلی، قانون شرع، مجموعه کتب، قانون‌گزاری کردن، ( canyon =) دره عمیق و باریک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the canons of good taste
- معیارهای خوش‌سلیقگی
- according to the canons of literary criticism
- طبق اصول نقد ادبی
- It is not easy to determine Omar Khayyam's canon.
- تعیین آثار واقعی عمر خیام آسان نیست.
- Sa'di's canon is more than a thousand pages.
- کلیات سعدی از هزار صفحه متجاوز است.
- the Victorian canon
- آثار عمده‌ی دوره‌ی ویکتوریا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد canon

  1. noun rule, edict
    Synonyms:
    assize catalogue command commandment criterion declaration decree decretum dictate doctrine dogma formula law list maxim order ordinance precept principle regulation roll screed standard statute table tenet touchstone yardstick
  1. noun a body of the most important, influential or superior works in music, literature, or art
    Synonyms:
    ana analects anthology chrestomathy classics collected works delectus library miscellanea oeuvre works

ارجاع به لغت canon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «canon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/canon

لغات نزدیک canon

پیشنهاد بهبود معانی