با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Caravan

ˈkærəvæn ˈkærəvæn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    caravans

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb countable
کاروان
- He lives in a caravan.
- او در خانه‌ی سیار زندگی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caravan

  1. noun group traveling together
    Synonyms: band, camel train, campers, cavalcade, convoy, expedition, procession, safari, train, troop
    Antonyms: individual

ارجاع به لغت caravan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caravan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caravan

لغات نزدیک caravan

پیشنهاد بهبود معانی