با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Carbon

ˈkɑːrbn ˈkɑːbən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    carbons

معنی

noun B2
زغال خالص، کربن، الماس بی‌فروغ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carbon

  1. noun A copy made with carbon paper
    Synonyms: carbon copy, copy, charcoal, reproduction, coal, coke, c, element, duplicate, graphite, lead, replica, soot, atomic number 6
  2. noun A thin paper coated on one side with a dark waxy substance (often containing carbon); used to transfer characters from the original to an under sheet of paper
    Synonyms: carbon-paper

Collocations

  • carbon brush

    برق‌گیر، جاروبک کربن، زغال دینام

  • carbon equivalent

    (فلز کاری) معادل کربن، کربن هم‌ارز

  • carbon holder

    پایه‌ی زغال (لامپ جرقه‌زن)، انبر زغالی

  • zero carbon

    فاقد کربن، عاری‌ از کربن، کربن صفر

ارجاع به لغت carbon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carbon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carbon

لغات نزدیک carbon

پیشنهاد بهبود معانی