با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cardboard

ˈkɑːrdbɔːrd ˈkɑːdbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
مقوا، مقوای نازک
- thin cardboard
- مقوای نازک
- a cardboard box
- جعبه‌ی مقوایی
- a cardboard empire
- امپراطوری قلابی (پوشالی)
- the cardboard characters of this play
- بازیگران قلابی این نمایشنامه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cardboard

  1. noun A stiff moderately thick paper
    Synonyms: composition board
  2. adjective Without substance
    Synonyms: unlifelike

ارجاع به لغت cardboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cardboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cardboard

لغات نزدیک cardboard

پیشنهاد بهبود معانی