با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cardigan

ˈkɑːrdɪɡən ˈkɑːdɪɡən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
پوشاک ژاکت پشمی، ژاکت کش‌باف پشمی
- She knit a beautiful cardigan for her grandson.
- او یک ژاکت کش‌باف پشمی زیبا برای نوه‌اش بافت.
- I need to buy a new cardigan for the winter season.
- برای فصل زمستان باید یک ژاکت پشمی جدید بخرم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cardigan

  1. noun Slightly bowlegged variety of corgi having rounded ears and a long tail
    Synonyms: Cardigan Welsh corgi

ارجاع به لغت cardigan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cardigan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cardigan

لغات نزدیک cardigan

پیشنهاد بهبود معانی