امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Caricature

ˈkerəkətʃʊr ˈkærɪkətʃʊə ˈkærɪkətʃʊə ˈkærɪkətʃʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    caricatured
  • شکل سوم:

    caricatured
  • سوم‌شخص مفرد:

    caricatures
  • وجه وصفی حال:

    caricaturing
  • شکل جمع:

    caricatures

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
کاریکاتور، آدمک، کاریکاتور ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They even printed a caricature of the British Queen.
- آن‌ها حتی کاریکاتور ملکه‌ی انگلیس را هم چاپ کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caricature

  1. noun exaggerated description in writing, drawing
    Synonyms: burlesque, cartoon, distortion, farce, imitation, lampoon, libel, mimicry, mockery, parody, pasquinade, pastiche, put-on, ridicule, satire, send-up, sham, takeoff, travesty

ارجاع به لغت caricature

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caricature» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caricature

لغات نزدیک caricature

پیشنهاد بهبود معانی