امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Catch Up

ˈkætʃ.ʌp ˈkætʃ.ʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
جبران کردن عقب‌ماندگی، رسیدن به، جلو زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He was behind the class in English, but he soon caught up.
- او در انگلیسی از کلاس عقب بود؛ ولی زود رسید.
- I ran after him and managed to catch up with him.
- به دنبالش دویدم و توانستم به او برسم.
- He's staying late at the office to catch up with/on some reports.
- او تا دیروقت در دفتر می‌ماند تا به برخی از گزارش‌های عقب‌مانده رسیدگی کند.
- We're trying to catch up on paperwork.
- ما سعی می‌کنیم به کارهای عقب‌مانده رسیدگی کنیم.
phrasal verb
اطلاعات تازه بدست آوردن
- Let's have a coffee tomorrow and catch up.
- بیا فردا قهوه بخوریم و اطلاعات جدیدی بدست آوریم.
- He used the radio to catch up with the morning news.
- او از رادیو برای بدست آوردن اطلاعات از اخبار صبحگاهی استفاده می‌کرد.
phrasal verb
در جریان قرار گرفتن، تبادل اخبار و اطلاعات
- I haven't seen you in so long, we really need to catch up.
- خیلی وقت است تو را ندیدم، واقعاً نیازمند تبادل اطلاعات هستیم.
- Can i catch up later?
- آیا می‌توانم بعداً در جریان قرار بگیرم؟
noun uncountable
رقابت
- Let's have a catch up.
- بیا رقابت داشته باشیم.
- The catch up with friends was long overdue.
- رقابت با دوستان مدت‌ها بود که به سر رسیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد catch up

  1. phrasal verb Entangle
  1. phrasal verb Be brought up to date with news
  1. phrasal verb Bring someone else up to date with the news
  1. phrasal verb Reach something that had been ahead

ارجاع به لغت catch up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catch up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/catch-up-2

لغات نزدیک catch up

پیشنهاد بهبود معانی