امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cave

keɪv keɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    caved
  • شکل سوم:

    caved
  • سوم‌شخص مفرد:

    caves
  • وجه وصفی حال:

    caving
  • شکل جمع:

    caves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
غار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Primitive humans lived in caves.
- انسان‌های آغازین در غار زندگی می‌کردند.
- The Qalaychi cave is located in Bukan, West Azerbaijan Province, Iran.
- غار قلایچی در بوکان در استان آذربایجان‌ غربی قرار دارد.
- The cave was dark.
- غار تاریک بود.
- Exploring the cave was an unforgettable experience.
- کاوش در غار تجربه‌ای فراموش‌نشدنی بود.
verb - intransitive informal
کوتاه آمدن، تسلیم شدن (موافقت کردن پس از مخالفت اولیه)
- She finally caved and agreed to go skydiving.
- سرانجام تسلیم شد و پذیرفت که چتربازی کند.
- After a while, the opponents of the project caved in.
- پس از مدتی مخالفان طرح تسلیم شدند.
verb - intransitive informal
ورزش شکست را قبول کردن، تسلیم شدن
- The team caved in the final minutes of the game.
- این تیم در دقایق پایانی بازی شکست را قبول کرد.
- Despite his best efforts, the player caved under the pressure.
- علی‌رغم تمام تلاش‌هایش، این بازیکن تحت فشار تسلیم شد.
noun countable
انبار زیرزمینی (برای ذخیره‌سازی)
- The wine cave holds thousands of bottles of the finest wines.
- انبار زیرزمینی شراب هزاران بطری از بهترین شراب‌ها را در خود جای می‌دهد.
- They stored their food and tools in the cave.
- غذا و ابزار خود را در انبار زیرزمینی ذخیره می‌کردند.
noun countable
خلوتگاه (مکانی که خلوت یا دوری از دیگران را فراهم می‌کند)
- We stumbled upon a hidden cave by the beach where we could relax in peace.
- در کنار ساحل به خلوتگاهی پنهانی برخوردیم که در آن می‌توانستیم در آرامش استراحت کنیم.
- The couple found a cave in the forest to have sex.
- این زوج برای داشتن رابطه‌ی جنسی خلوتگاهی در جنگل پیدا کردند.
verb - intransitive
غارنوردی کردن
- My friends and I love to cave.
- من و دوستانم عاشق غارنوری هستیم.
- We decided to cave in the this weekend.
- تصمیم گرفتیم در این آخر هفته غارنوردی کنیم.
verb - intransitive verb - transitive
فروریختن، ریزش کردن، باعث فروریختن ... شدن، باعث ریزش ... شدن (سقف و ساختمان و غیره) (اغلب با حرف اضافه‌ی in می‌آید)
- The roof of the hall caved in.
- سقف سالن فروریخت.
- The tunnel caved in.
- تونل ریزش کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cave

  1. noun hole in land formation
    Synonyms: cavern, cavity, den, grotto, hollow, pothole, rock shelter, subterrane, subterranean area

Phrasal verbs

  • cave in

    فروریختن، ریزش کردن (سقف و ساختمان و غیره)

    تسلیم شدن، تن دادن، موافقت کردن (تحت فشار)

ارجاع به لغت cave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cave

لغات نزدیک cave

پیشنهاد بهبود معانی