امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Celebrity

səˈlebrəti səˈlebrəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    celebrities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

B1
شهرت، شخص نامدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- By the age of fifty his celebrity was worldwide.
- در سن پنجاه سالگی شهرت او جهانگیر شده بود.
- A number of celebrities have stayed at this hotel.
- شماری از مشاهیر در این هتل اقامت کرده‌اند.
- She became a celebrity overnight!
- یکشبه نامدار شد!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد celebrity

  1. noun dignitary
    Synonyms: ace, big cheese, big deal, big gun, big name, big shot, big stuff, bigwig, celeb, cynosure, famous person, figure, heavyweight, hero, hotshot, immortal, lion, luminary, magnate, mahatma, major leaguer, name, notable, personage, personality, somebody, someone, star, superstar, the cheese, VIP, worthy
    Antonyms: nobody
  2. noun fame, notoriety
    Synonyms: distinction, éclat, eminence, glory, honor, notability, popularity, preeminence, prestige, prominence, renown, reputation, repute, stardom
    Antonyms: obscurity

لغات هم‌خانواده celebrity

ارجاع به لغت celebrity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «celebrity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/celebrity

لغات نزدیک celebrity

پیشنهاد بهبود معانی