امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Certificate

sərˈtɪfəkət sərˈtɪfəkət səˈtɪfɪkət səˈtɪfɪkət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    certificated
  • شکل سوم:

    certificated
  • سوم‌شخص مفرد:

    certificates
  • وجه وصفی حال:

    certificating
  • شکل جمع:

    certificates

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
گواهی، گواهینامه، سند رسمی، شهادت‌نامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- certificate of inspection
- گواهی بازرسی
- Does one need a certificate to own a hand gun?
- آیا برای داشتن هفت‌تیر گواهینامه (جواز) لازم است؟
- certificate of death
- گواهی فوت
- a birth certificate
- شناسنامه
- a certificate of deposit
- (بانک‌داری) گواهینامه‌ی سپرده
- absence only with a doctor's certificate
- غیبت فقط با گواهی دکتر
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
گواهی صادر کردن
- to certificate a physician
- به پزشک جواز طبابت دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد certificate

  1. noun authorizing document
    Synonyms:
    affidavit affirmation attestation authentication authorization certification coupon credential deed diploma docket documentation endorsement guarantee license paper pass permit receipt record sheepskin shingle testament testification testimonial testimony ticket voucher warrant warranty

ارجاع به لغت certificate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «certificate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/certificate

لغات نزدیک certificate

پیشنهاد بهبود معانی