امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chained

American: ˈt͡ʃeɪnd British: t͡ʃeɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    chains
  • وجه وصفی حال:

    chaining

معنی

زنجیره‌ای، زنجیره‌ای کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chained

  1. verb To bind
    Synonyms:
    shackled trammelled restrained tied manacled leashed handcuffed confined fastened embraced constrained connected fettered collared bonded trained tethered strung hobbled set bound secured moored hamstrung linked joined hampered ironed filed
  1. verb Fasten or secure with chains
    Synonyms:
    tethered secured attached connected
    Antonyms:
    unchained
  1. adjective Bound with chains
    Synonyms:
    enchained

ارجاع به لغت chained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chained

لغات نزدیک chained

پیشنهاد بهبود معانی