امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Chamomile

    ˈkæməmaɪl ˈkæməmaɪl
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: camomile

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    chamomile, بابونه
    انگلیسی آمریکایی گیاه‌شناسی بابونه
    لیست واژگان گیاه شناسی به انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - The scent of chamomile filled the air as I walked through the garden.
    - وقتی در باغ قدم می‌زدم، بوی بابونه فضا را پر کرده بود.
    - Camomile is commonly used in herbal remedies.
    - از بابونه معمولاً در داروهای گیاهی استفاده می‌شود.
    noun uncountable
    گیاه‌شناسی چای بابونه (از گل خشک‌شده‌ی بابونه)
    - I enjoy sipping chamomile tea before bed.
    - از نوشیدن چای بابونه قبل‌از خواب لذت می‌برم.
    - The chamomile is known for its calming and soothing effects.
    - چای بابونه به‌خاطر اثرات آرام‌بخش و تسکین‌دهنده‌اش شناخته‌شده است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد chamomile

    1. noun Eurasian plant with apple-scented foliage and white-rayed flowers and feathery leaves used medicinally; in some classification systems placed in genus Anthemis
      Synonyms: camomile, Chamaemelum nobilis, Anthemis nobilis

    ارجاع به لغت chamomile

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «chamomile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chamomile

    لغات نزدیک chamomile

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند