امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chaos

ˈkeɪɑːs ˈkeɪ-ɒs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    chaoses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
هرج‌ومرج، بی‌نظمی کامل، شلوغی، آشفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- For a while after the death of Nadershah, chaos gripped the country.
- پس از مرگ نادرشاه تا مدتی کشور دست‌خوش هرج‌و‌مرج بود.
- economic chaos
- نابه‌سامانی اقتصادی
- In the midst of the chaos that followed the shooting, the attacker escaped.
- در میان شلوغ پلوغی پس از تیراندازی، ضارب فرار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chaos

  1. noun utter confusion
    Synonyms:
    anarchy ataxia bedlam clutter disarray discord disorder disorganization entropy free-for-all holy mess lawlessness misrule mix-up mobocracy muddle pandemonium rat’s nest snarl topsy-turviness tumult turmoil unruliness
    Antonyms:
    calm harmony normality order organization quiet system

ارجاع به لغت chaos

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chaos» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chaos

لغات نزدیک chaos

پیشنهاد بهبود معانی