با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Charter

ˈtʃɑːrtər ˈtʃɑːtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chartered
  • شکل سوم:

    chartered
  • سوم شخص مفرد:

    charters
  • وجه وصفی حال:

    chartering
  • شکل جمع:

    charters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C1
فرمان، امتیاز، منشور، اجازه‌نامه، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
- the Atlantic charter
- منشور آتلانتیک
- the Charter of the United Nations
- منشور سازمان ملل متحد
- the charter for oil exploration in the Persian Gulf
- امتیاز کشف نفت در خلیج فارس
- a chartered surveyor
- نقشه‌بردار دارای پروانه‌ی رسمی
- We chartered a bus to take the students to Tabriz.
- برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.
- a charter plane
- هواپیمای دربست
- charter flight
- پرواز با هواپیمای دربست
- charter-party
- قرارداد کرایه‌ی دربست کشتی
- a chartered engineer
- مهندس دارای جواز رسمی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد charter

  1. noun treaty, agreement
    Synonyms: allotment, bond, code, concession, constitution, contract, conveyance, deed, document, endowment, franchise, grant, indenture, license, pact, patent, permit, prerogative, privilege, right, settlement
  2. verb reserve, commission
    Synonyms: allow, authorize, borrow, contract, employ, engage, hire, lease, let, license, permit, rent, sanction
    Antonyms: cancel

ارجاع به لغت charter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «charter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/charter

پیشنهاد بهبود معانی