امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chat

tʃæt tʃæt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chatted
  • شکل سوم:

    chatted
  • سوم‌شخص مفرد:

    chats
  • وجه وصفی حال:

    chatting
  • شکل جمع:

    chats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun A2
گپ، سخن دوستانه، درددل، پچ پچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- After the formal meeting, the negotiators had a friendly chat.
- پس از جلسه‌ی رسمی مذاکره‌کنندگان با هم دوستانه صحبت کردند.
- Last night my brother and I chatted for two hours.
- دیشب من و برادرم دو ساعت با هم گپ زدیم.
noun
گیاه‌شناسی آرایش نگینی یا تسمه‌ای (مثل گل بید مشک)، بذر بالدار (مثل تخم افرا) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
verb - intransitive
پر حرفی کردن
verb - intransitive
گپ زدن، دوستانه حرف زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chat

  1. noun talk, often short
    Synonyms:
    babble bull session chatter conversation converse gab gas gossip heart-to-heart hot air jabber palaver prattle rap rap session tête-à-tête visit yak
    Antonyms:
    quiet silence
  1. verb talk, gossip
    Synonyms:
    babble blab burble cackle chatter chew the fat chew the rag converse gab go on jaw prate prattle run on shoot the breeze yap
    Antonyms:
    be quiet

Phrasal verbs

  • chat up

    (انگلیسی - عامیانه) (مرتبا) لاس زدن

ارجاع به لغت chat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chat

لغات نزدیک chat

پیشنهاد بهبود معانی