با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chew

tʃuː tʃuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chewed
  • شکل سوم:

    chewed
  • سوم شخص مفرد:

    chews
  • وجه وصفی حال:

    chewing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb B2
جویدن، خاییدن، تفکر کردن
- Teeth are for chewing.
- دندان برای جویدن است.
- Chew well before swallowing!
- (غذا را) پیش از فرو دادن خوب بجو!
- to chew gum
- سقز (آدامس) جویدن
- He kept chewing at his moustache.
- مدام سبیل خود را می‌جوید.
- Some animals chew holes in wood.
- بعضی از حیوانات با جویدن چوب در آن سوراخ ایجاد می‌کنند.
- Manoochehr, what problem are you chewing on these days?
- منوچهر، این روزها به چه مسئله‌ای می‌اندیشی؟
- He got chewed out for being late.
- به‌دلیل دیر آمدن مؤاخذه شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chew

  1. verb grind with teeth
    Synonyms: bite, champ, chaw, chomp, crunch, dispatch, feast upon, gnaw, gulp, gum, manducate, masticate, munch, nibble, rend, ruminate, scrunch
  2. verb think about deeply
    Synonyms: consider, deliberate, meditate, mull, mull over, muse on, ponder, reflect upon, ruminate, weigh
    Antonyms: ignore

Phrasal verbs

  • chew up

    کاملاً جویدن

    خراب کردن، ویران کردن

Idioms

  • bite off more than one can chew

    لقمه‌ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن

  • chew the rag (or fat)

    (عامیانه) گپ زدن، دوستانه حرف زدن

  • chew the scenery

    (عامیانه - در مورد ایفای نقش در فیلم و تئاتر و غیره) بیش از حد آب و تاب دادن، زیاده‌روی کردن

ارجاع به لغت chew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chew

لغات نزدیک chew

پیشنهاد بهبود معانی