با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Chilly

    ˈtʃɪli ˈtʃɪli
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      chillier

    • صفت عالی:

      chilliest

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective C1
    آب و هوا ( chilled =) سرد، خنک
    لیست لغات مرتبط با آب و هوا به انگلیسی
    - It was not freezing, yet it was still chilly.
    - یخبندان نبود؛ ولی با وجود این سرد بود.
    - Give me the blanket, I still feel chilly.
    - پتو را بده، هنوز سردم است.
    - His wife answered my greeting with a chilly look.
    - خانم او سلام مرا با نگاه سردی پاسخ داد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد chilly

    1. adjective cold
      Synonyms: arctic, biting, blowy, breezy, brisk, cool, crisp, drafty, freezing, fresh, frosty, glacial, hawkish, icebox, icy, nippy, penetrating, sharp, snappy, wintry
      Antonyms: hot, tropical, warm
    2. adjective unfriendly, aloof
      Synonyms: cold, frigid, hostile, unfriendly, unresponsive, unsympathetic, unwelcoming
      Antonyms: friendly, responsive, sympathetic, warm, welcoming

    ارجاع به لغت chilly

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «chilly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chilly

    لغات نزدیک chilly

    پیشنهاد بهبود معانی