با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chocolate

ˈtʃɑːklət / / ˈtʃɒːk- ˈtʃɒklət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    chocolates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun A1
شوکولات، شوکولاتی، کاکائو
- milk and chocolate
- شیر و شکلات
- They were wrapping pieces of chocolate in colored paper.
- قطعات شکلات را در کاغذهای رنگین می‌پیچیدند.
- a chocolate cake
- کیک شکلاتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chocolate

  1. A medium brown to dark-brown color
    Synonyms: deep brown, brunet, coffee, cocoa, brunette, nougat, hot-chocolate, butterscotch, umber, nut-brown, marchpane, burnt-umber, drinking chocolate, peppermint, torrone

ارجاع به لغت chocolate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chocolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chocolate

لغات نزدیک chocolate

پیشنهاد بهبود معانی