امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Choke

tʃoʊk tʃəʊk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    choked
  • شکل سوم:

    choked
  • سوم‌شخص مفرد:

    chokes
  • وجه وصفی حال:

    choking
  • شکل جمع:

    chokes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
خفه کردن، بستن، مسدود کردن، انسداد، اختناق، دریچه، ساسات (ماشین)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He tried to choke me with the pillow.
- او سعی کرد با متکا مرا خفه کند.
- Leaves have choked the gutter.
- برگ‌ها جوی را مسدود کرده‌اند.
- The wheat field is choked with weeds.
- علف مزرعه‌ی گندم را فرا گرفته است.
- a choked voice
- صدای گرفته (در اثر احساسات)
- He choked two or three times while talking.
- دو سه بار در حین صحبت حرف در گلویش گیر کرد.
- He was too choked to say anything more.
- او آن‌قدر عصبانی بود که صدایش بیرون نمی‌آمد.
- She choked back her anger.
- او خشم را در درون خود خفه کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد choke

  1. verb smother, block
    Synonyms:
    asphyxiate bar check clog close congest constrict dam die drown fill gag garrote gasp gibbet kill noose obstruct occlude overpower retard squeeze stifle stop stopper strangle strangulate stuff stunt suffocate suppress throttle wring
    Antonyms:
    release unblock unconstrict

Phrasal verbs

  • choke back

    جلو گریه یا احساسات خود را گرفتن

  • choke down

    (با اشکال) فرو دادن، (با اشکال) قورت دادن

  • choke off

    به پایان رساندن، رشد چیزی را تمام کردن

  • choke up

    1- بستن، گرفتن، مسدود کردن 2- زیادی پر کردن، اشباع کردن 3- (به واسطه‌ی ترس یا احساسات) قادر به صحبت نبودن، زبان بند آمدن

ارجاع به لغت choke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «choke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/choke

لغات نزدیک choke

پیشنهاد بهبود معانی