گذشتهی ساده:
chokedشکل سوم:
chokedسومشخص مفرد:
chokesوجه وصفی حال:
chokingشکل جمع:
chokesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جلو گریه یا احساسات خود را گرفتن
(با اشکال) فرو دادن، (با اشکال) قورت دادن
به پایان رساندن، رشد چیزی را تمام کردن
1- بستن، گرفتن، مسدود کردن 2- زیادی پر کردن، اشباع کردن 3- (به واسطهی ترس یا احساسات) قادر به صحبت نبودن، زبان بند آمدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «choke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/choke