با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Chuff

chuff chuff
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive
دهاتی، بی‌تربیت، روستامنش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chuff

  1. verb Blow hard and loudly
    Synonyms: puff, huff
  2. noun An unrefined, rude person
    Synonyms: barbarian, boor, churl, philistine, vulgarian, yahoo!

ارجاع به لغت chuff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chuff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chuff

لغات نزدیک chuff

پیشنهاد بهبود معانی