امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cinch

sɪntʃ sɪntʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cinched
  • شکل سوم:

    cinched
  • سوم‌شخص مفرد:

    cinches
  • وجه وصفی حال:

    cinching

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular informal
بسیار آسان، بسیار راحت، مثل آب خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- With his experience, the project will be a cinch for him.
- با تجربه‌ای که دارد، این پروژه برای او مثل آب خوردن خواهد بود.
- Winning the game was a cinch for our skilled team.
- برد در این بازی برای تیم ماهر ما بسیار آسان بود.
noun countable
انگلیسی آمریکایی کمربند اسب، دور اسب، تنگ اسب
- Make sure the cinch is secure before mounting the horse.
- قبل‌از سوار شدن به اسب از محکم بودن کمربند اسب اطمینان حاصل کنید.
- The leather cinch was worn and needed to be replaced.
- تنگ چرمی اسب فرسوده شده بود و نیاز به تعویض داشت.
verb - intransitive verb - transitive
(کمربند، پارچه و ...) محکم بستن
- I cinch my seatbelt before driving to ensure my safety.
- قبل‌از رانندگی کمربند ایمنی خود را محکم می‌بندم تا از ایمنی خود اطمینان حاصل کنم.
- He cinches his tie tightly to guarantee a professional appearance.
- او برای تضمین ظاهر حرفه‌ای، کراوات خود را محکم می‌بندد.
verb - transitive
حتمی کردن، قطعی کردن
- Eating their team is a cinch.
- شکست دادن تیم آن‌ها حتمی است.
- The team cinched a victory in the final minutes of the game.
- تیم در دقایق پایانی بازی پیروزی را قطعی کرد.
- Adding extra locks on the door will cinch the security of your home.
- اضافه کردن قفل‌های اضافی روی در، امنیت خانه‌ی شما را حتمی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cinch

  1. noun easy accomplishment
    Synonyms:
    breeze cakewalk child’s play duck soup no sweat piece of cake snap

Collocations

  • be a cinch

    سهل‌الوصول بودن، (حتماً یا به آسانی) به دست آمدن

ارجاع به لغت cinch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cinch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cinch

لغات نزدیک cinch

پیشنهاد بهبود معانی