با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cinnamon

ˈsɪnəmən ˈsɪnəmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
دارچین
- I love the warm aroma of cinnamon in my morning coffee.
- رایحه‌ی گرم دارچین در قهوه‌ی صبحم را دوست دارم.
- Cinnamon is a popular spice used in many dessert recipes.
- دارچین ادویه‌ای معروف است که در دستور پخت دسرهای زیادی استفاده می‌شود.
- cinnamon bread
- نان دارچینی
noun uncountable
رنگ دارچینی، قهوه‌ای مایل به زرد
- The artist used shades of cinnamon to add depth to the painting.
- هنرمند از سایه‌های قهوه‌ای مایل به زرد استفاده کرد تا به نقاشی عمق دهد.
- She wore a dress in the color of cinnamon.
- یک پیراهن قهوه‌ای مایل به زرد پوشید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cinnamon

  1. noun Tropical Asian tree with aromatic yellowish-brown bark; source of the spice cinnamon
    Synonyms: Ceylon cinnamon, cinnamon bark, Ceylon cinnamon tree, Cinnamomum zeylanicum

ارجاع به لغت cinnamon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cinnamon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cinnamon

لغات نزدیک cinnamon

پیشنهاد بهبود معانی