با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Circumfuse

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
به اطراف منتشر کردن، منتشر شدن، گسترش یافتن
- Flood waters circumfused the hamlet.
- سیلاب دور دهکده را فرا گرفت.
- Education is gradually circumfusing Africa.
- آموزش‌وپرورش به‌تدریج در افریقا گسترده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت circumfuse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circumfuse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circumfuse

لغات نزدیک circumfuse

پیشنهاد بهبود معانی