امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Classify

ˈklæsɪfaɪ ˈklæsɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    classified
  • شکل سوم:

    classified
  • سوم‌شخص مفرد:

    classifies
  • وجه وصفی حال:

    classifying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
دسته‌بندی کردن، طبقه‌بندی کردن، رده‌بندی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The librarian had to classify the books based on their genre before putting them on the shelves.
- کتابدار باید قبل از آنکه کتاب‌ها را در قفسه‌ها بگذارد، آن‌ها را بر اساس ژانر طبقه‌بندی می‌کرد.
- The scientist was able to classify the species based on their physical characteristics.
- دانشمند توانست این گونه‌ها را براساس ویژگی‌های جسمانی‌شان دسته‌بندی کند.
- to classify library books according to subject
- رده‌بندی کتاب‌های کتابخانه بر حسب موضوع
verb - transitive
محرمانه کردن، سری کردن
- highly classified documents
- اسناد بسیار محرمانه
- Classified information was leaked to the press.
- اطلاعات محرمانه به جراید درز کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد classify

  1. verb categorize
    Synonyms:
    allocate allot alphabetize analyze arrange assort brand break down button down catalogue class codify collocate coordinate correlate dispose distinguish distribute divide docket embody file grade group incorporate index label match name number order organize peg pigeonhole put away put down as put down for range rank rank out rate regiment segregate size size up sort systematize tab tabulate tag take one’s measure ticket type typecast

لغات هم‌خانواده classify

  • verb - transitive
    classify

ارجاع به لغت classify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «classify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/classify

لغات نزدیک classify

پیشنهاد بهبود معانی