امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cleared

American: ˈklɪrd British: klɪəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    clears
  • وجه وصفی حال:

    clearing

معنی

زدوده، ترخیص‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cleared

  1. adjective emptied
    Synonyms:
    cleaned unloaded cleared away empty
  1. adjective freed of charges
    Synonyms:
    vindicated exculpated set right discharged free pardoned
  1. adjective made negotiable
    Synonyms:
    cashable validated certified passed accepted approved endorsed

ارجاع به لغت cleared

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cleared» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cleared

لغات نزدیک cleared

پیشنهاد بهبود معانی