با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cloister

ˈklɔɪstər ˈklɔɪstə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cloistered
  • شکل سوم:

    cloistered
  • سوم شخص مفرد:

    cloisters
  • وجه وصفی حال:

    cloistering
  • شکل جمع:

    cloisters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
منزوی، گوشه‌نشین، معتکف، حبس (برای عبادت کردن یا درس خواندن به‌صورت خواسته)
- a cloistered life.
- یک زندگی منزوی.
- all summer he cloistered himself in the library.
- تمام تابستان در کتابخانه معتکف (حبس) شد.
adjective
دور افتاده، پنهان، مخفی
- a cloistered courtyard.
- یک حیاط پنهان.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cloister

  1. noun secluded religious place
    Synonyms: abbey, cell, chapter house, convent, friary, hermitage, house, lamasery, monastery, nunnery, order, priorate, priory, religious community, retreat, sanctuary

ارجاع به لغت cloister

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cloister» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cloister

لغات نزدیک cloister

پیشنهاد بهبود معانی