امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cloister

ˈklɔɪstər ˈklɔɪstə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cloistered
  • شکل سوم:

    cloistered
  • سوم‌شخص مفرد:

    cloisters
  • وجه وصفی حال:

    cloistering
  • شکل جمع:

    cloisters

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
منزوی، گوشه‌نشین، معتکف، حبس (برای عبادت کردن یا درس خواندن به‌صورت خواسته)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a cloistered life.
- یک زندگی منزوی.
- all summer he cloistered himself in the library.
- تمام تابستان در کتابخانه معتکف (حبس) شد.
adjective
دور افتاده، پنهان، مخفی
- a cloistered courtyard.
- یک حیاط پنهان.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cloister

  1. noun secluded religious place
    Synonyms:
    abbey cell chapter house convent friary hermitage house lamasery monastery nunnery order priorate priory religious community retreat sanctuary

ارجاع به لغت cloister

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cloister» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cloister

لغات نزدیک cloister

پیشنهاد بهبود معانی