امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Clothe

kloʊð kləʊð
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    clad
  • شکل سوم:

    clad
  • سوم‌شخص مفرد:

    clothes
  • وجه وصفی حال:

    clothing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
پوشاندن، آراستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They were both clothed in white.
- هر دو (لباس) سپید پوشیده بودند.
- They are better fed and better clothed than ever before.
- آنان از همیشه بهتر خوراک می‌خورند و لباس می‌پوشند.
- The hill was clothed in snow.
- تپه از برف پوشیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clothe

  1. verb cover with apparel
    Synonyms:
    accouter apparel array attire bedizen bedrape breech bundle up caparison cloak coat costume dandify deck disguise dizen do up drape dress dress up dud endow endue enwrap equip fit fit out garb gown guise habilitate habit invest jacket livery mantle outfit primp raiment rig robe spruce suit up swaddle swathe tog turn out vest
    Antonyms:
    reveal take off unclothe uncover

لغات هم‌خانواده clothe

  • verb - transitive
    clothe

ارجاع به لغت clothe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clothe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clothe

لغات نزدیک clothe

پیشنهاد بهبود معانی