با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Clunky

ˈklʌŋki ˈklʌŋki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
(عامیانه) رجوع شود به: clumsy
adjective
(عامیانه) از مدافتاده، بدقواره
adjective
(عامیانه) پرسروصدا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clunky

  1. adjective Lacking grace in movement or posture
    Synonyms: gawky, clumsy, ungainly, unwieldy

ارجاع به لغت clunky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clunky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clunky

لغات نزدیک clunky

پیشنهاد بهبود معانی