با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cockle

ˈkɑːkl ˈkɒkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
چین‌وچروک، موج، رویش زگیل‌مانند، گره و برآمدگی پارچه
- It warmed the cockles of my heart to see them succeed.
- مشاهده‌ی موفقیت آن‌ها مرا از صمیم قلب شادمان کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cockle

  1. verb Stir up (water) so as to form ripples
    Synonyms: ripple, ruffle, riffle, undulate
  2. verb To gather something into small wrinkles or folds
    Synonyms: pucker, rumple, crumple, knit
  3. noun
    Synonyms: bivalve, mollusk, shell, wrinkle

Idioms

ارجاع به لغت cockle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cockle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cockle

لغات نزدیک cockle

پیشنهاد بهبود معانی