امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collapse

kəˈlæps kəˈlæps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    collapsed
  • شکل سوم:

    collapsed
  • سوم‌شخص مفرد:

    collapses
  • وجه وصفی حال:

    collapsing
  • شکل جمع:

    collapses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
فرو ریختن، متلاشی شدن، دچار سقوط و اضمحلال شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The roof collapsed.
- طاق فرو ریخت.
- Their marriage collapsed.
- ازدواج آن‌ها در هم پاشید.
- The enemy's defense collapsed.
- دفاع دشمن درهم شکسته شد.
- My hopes collapsed.
- آرزوهایم نقش بر آب شد.
verb - transitive verb - intransitive
پزشکی بسته شدن عروق، روی هم خوابیدن عروق link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
verb - intransitive
غش کردن، بی‌حال شدن، از حال رفتن
- As soon as she collapsed we rushed her to a hospital.
- به مجرد از حال رفتن او را به بیمارستان رساندیم.
- Upon seeing the corpse she collapsed.
- تا جسد را دید غش کرد.
- I seem to collapse around.
- اصلاً نا ندارم.
noun countable
اقتصاد فروپاشی، سقوط، اضمحلال link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده
- the collapse of the two countries' alliance
- درهم‌پاشی اتحاد آن دو کشور
- the collapse of the stock market
- سقوط بازار سهام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collapse

  1. noun downfall, breakdown
    Synonyms:
    bankruptcy basket case cataclysm catastrophe cave-in conk out crackup crash debacle destruction disintegration disorganization disruption exhaustion failure faint flop prostration ruination ruining smash smashup subsidence undoing wreck
    Antonyms:
    build-up increase rise success
  1. verb fall apart, break down
    Synonyms:
    belly up bend break cave in conk out crack up crumple deflate disintegrate droop drop exhaust fail faint fall down flag flake out fold founder give give in give out give way go go to pieces keel over languish shatter subside succumb tire topple weaken weary wilt yield
    Antonyms:
    build increase rise

لغات هم‌خانواده collapse

  • noun
    collapse
  • verb - intransitive
    collapse

ارجاع به لغت collapse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collapse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collapse

لغات نزدیک collapse

پیشنهاد بهبود معانی