امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collateral

kəˈlætrəl kəˈlætrəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
تضمین، وثیقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- To receive a loan you must offer your house as collateral.
- برای دریافت وام خانه‌ات را باید به وثیقه بگذاری.
- What collaterals can you give?
- چه وثیقه‌ای می‌توانی بدهی؟
adjective formal
جنبی، فرعی، جانبی، ثانوی، هم‌بر، پهلو به پهلو، متوازی، هم‌جوار
- collateral states like Athens and Sparta
- استان‌های هم‌جوار همچون آتن و اسپارت
- A cousin is a collateral relative.
- پسر عمو خویشاوند جنبی است.
- He discussed collateral matters.
- او به بحث مطالب جنبی پرداخت.
- a collateral vein
- رگ جنبی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collateral

  1. adjective indirect, secondary
    Synonyms:
    accessory accompanying added adjunctive adjuvant ancillary appurtenant attendant auxiliary circuitous coincident complementary concomitant concurrent confirmatory coordinate corresponding corroborative dependent incident lateral not lineal parallel related roundabout satellite side sub subordinate subservient subsidiary supporting tributary under
    Antonyms:
    chief direct main primary principal
  1. noun monetary deposit
    Synonyms:
    assurance bond endorsement guarantee pledge promise security surety warrant wealth

ارجاع به لغت collateral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collateral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collateral

لغات نزدیک collateral

پیشنهاد بهبود معانی