با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Colly

American: ˈkɑːli British: ˈkɑːli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
بادوده سیاه کردن، سیاه کردن، دوده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد colly

  1. verb Make soiled, filthy, or dirty
    Synonyms: dirty, soil, begrime, grime, bemire

ارجاع به لغت colly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «colly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/colly

لغات نزدیک colly

پیشنهاد بهبود معانی