امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Colony

ˈkɑːləni ˈkɒləni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    colonies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
مستعمره، مستملکات، مهاجر‌نشین، جرگه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the Armenian colony of Chicago
- ارمنی‌های مقیم شیکاگو
- the artist colony in Paris
- هنرمندان مقیم پاریس
- an artist colony
- محله‌ی هنرمندان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد colony

  1. noun community
    Synonyms:
    antecedents clearing dependency dominion mandate new land offshoot outpost possession protectorate province satellite settlement subject state swarm territory

ارجاع به لغت colony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «colony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/colony

لغات نزدیک colony

پیشنهاد بهبود معانی