با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Combustion

kəmˈbʌstʃn kəmˈbʌstʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    combustions

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
سوختن، سوخت، اشتعال، احتراق
- the combustion of gasoline in the engine
- سوختن بنزین در موتور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد combustion

  1. noun explosion; on fire
    Synonyms: agitation, candescence, disturbance, flaming, ignition, kindling, oxidization, thermogenesis, tumult, turmoil

ارجاع به لغت combustion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «combustion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/combustion

لغات نزدیک combustion

پیشنهاد بهبود معانی