با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Come Across

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb C1
(منظور یا پیام) واضح بودن، رسا بودن
- The message in the novel came across clear to readers.
- پیام رمان برای خوانندگان واضح بود.
- I hope my instructions for the project come across clearly to everyone involved.
- امیدوارم راهنمایی‌های من برای پروژه برای کسانی که درگیر آن هستند، واضح باشد.
phrasal verb
اتفاقی ملاقات کردن، اتفاقی یافتن
- I came across an old photo album while cleaning out attic.
- وقتی اتاق زیر شیروانی را تمیز می‌کردم، یک آلبوم عکس قدیمی پیدا کردم.
- I often come across interesting articles while browsing the internet.
- هنگام چرخیدن در اینترنت معمولا مقاله‌های جالبی پیدا می‌کنم.
phrasal verb
موافق بودن برای داشتن رابطه‌ی جنسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come across

  1. phrasal verb encounter, find
    Synonyms: bump into, chance upon, discover, happen upon, hit upon, light upon, meet, notice, stumble upon, uncover, unearth
  2. phrasal verb Give an appearance or impression; to project a certain image

ارجاع به لغت come across

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come across» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-across

لغات نزدیک come across

پیشنهاد بهبود معانی